خوشبختانه چند وقتی است که به جنگلهای گلستان تردد دارم اما بار آخر ی که به جنگل رفته بودم
متاسفانه زمینها بسیار کثیف بود و یک محوطه بزرگ پر از ظرفهای یکبار مصرف شده بود با خود گفتم که چرا ؟
بیشتر که دقیق شویم می بینیم که شاید هم ما مقصر هستم و هم نیستیم شاید عادت کرده ایم
که برای هر چیزی متولی ببینیم
برای عشقمان برای دوستیمان برای در سمان و برای خیلی چیزهای دیگر
شاید خیلی های با این کار یک جور نافرمانی می کنند
اما به نظرم ما خودمان متولی طبیعت بوده هستیم وخواهیم بود و باید هرطور که می توانیم مراقب
طبیعتمان باشیم که بتوانیم حداقل این را حفظ کنیم و با آن لذت ببریم
چند روز پیش به همراه یکی از دوستان به آبشار کبودوال در استان گلستان رفتیم با دوستم قصد کردیم که تا سرچشمه آبشار برویم مسیر بسیار زیبا و در عین حال لغزنده و دشوار بود
شروع به بالا رفتن نمودیم هر کدام یک چوبدستی برداشتیم و به سختی بالا می رفتیم به امید دیدن سرچشمه
اما هرچه بالا می رفتیم به سرچشمه نمی رسیدیم دیگر ناامید شده بودیم واز بالا رفتن منصرف
در همان حالی که ایستاده بودیم متوجه شدیم که دیگر صدای آب به گوش نمی رسد یعنی اینکه از سرچشمه گذشته بودیم در واقع ما مجذوب راه و مرعوب سختی هایش شده بودیم
به پایینتر در درون دره برگشتیم سرچشمه همانجا بود.
باخود می اندیشم که شاید این حکایت زندگی بسیاری از ماهاست
شاید آنجا که ناامید می شویم هدف در همان نزدیکی ها باشد .
من گاهی وقتها بر لب پنجره می ایستم
وچای می نوشم
وتماشا می کنم باران را
و پدر وپسری که به خانه بر می گردند
و مدرسه شکسته ی دخترانه را
و ...
و صدای سوت قطاری را می شنوم که از ارومیه می آید
راستی زندگی چه ساده پیچیده است ...
با سلام خدمت همه
می خواستم بگم که من به خاطر علاقه شخصی خود اسم وبلاگ رو ابن سینا گذاشتم
به خاطر اینکه نماد یک ایرانی اندیشمند است و نظرات جالبی در زمینه مذهب وفلسفه دارد ، با این حال ممکن است همه گونه مطلب در این وبلاگ درج شود
به امید سربلندی