معرفت ، فهمش را از تو به وام گرفته است ،
آنگاه که انسانیت فریاد ناتوانی برمی آورد ،
تو عشق را به نجوا مینشینی ،
شهرت لیلی را به سخره می گیری ،
و ساده می گذری ...
دریغا که نیست همچون تویی در جهان ،
کاش به قول شاملو آینه ای در برابر آینه ات بگذارم و با هم ابدیتی بسازیم ،
تو یقین گمشده ی منی ،
بازت نمی نهم ....