امید به زندگی

چند روزی است که احساس می کنم امید به زندگی ام بیشتر شده است

شاید  به خاطر رفاه بیش از حد است خودم هم نمی دانم ،

بیشتر که فکر می کنم  می بینم شاید ،

امید به ارزان شدن مرغ یاامید به گران نشدن شیر و شاید امید به خریدن دو کیلو گوشت یکجا ،

 امید به لبخند کاترین به سعید ،امید به خواندن خبر دستگیری سارقان ناموس مردم در دردناک ،

امید به گرفتن یک وام 5 میلیون تومانی ، امید به نابودی دشمن ،امید به دیدن لبخند دختر همسایه ،امید به گیر ندادن مادر به ازدواج نکردنم ،امید به گران شدن سکه آخر راستش را بخواهید چندتا سکه پس انداز کرده ام خدارا چه دیده اید شاید آنقدر گران شد که ماهم صاحب خانه شدیم  ،

ناگهان دلم می گیرد که  اگر این نشد چه ؟ اگر آن نشد چه ؟  سنگینی سقف  زندان زندگی  بر شانه های خسته ام امانم را بریده است  

آه که چه سخت است  پیوند خوردن سقف آزروها به سقف زندان  ...