چگونه به سخره نگیرم تمام چارچوبهایت را ،
بدنیا می آیی بی آنکه دعوتی را پاسخ گفته باشی ،
مادری که تو را می زاید برای لذت خویش ،
پدری که تو را کتک می زند برای خوشبختیت ،
و فرهنگی که عمق بی فرهنگیش به بلندای یک تاریخ است ،
کشوری که ظهور کرده است در آغوش بحران ،
شرق نزدیکی که شرق اندوه است و نا امن همچون خیانت ،
آری حیرت زده ام ازتمام این اختیار اجباری ...