مرگ بر من !

می خواهم آرزوی مرگ کنم نه برای تو و نه برای هیچ کس دیگر ،

مرگ بر من ،مرگ بر رفاقت من ، مرگ بر صداقت من و مرگ بر عشق من

چرا که هیچگاه نخواستی مرا بشناسی ، همیشه سرسختانه مقاومت کردی در برابر فهمیدنم ،

همیشه ساده رنجیدی ، همیشه سخت بخشیدی

آآه  که چقدر قدم زدن براعصابم را دوست داشتی

بمیرم الهی ، الان که من نیستم برای تفریح کردن کجا قدم می زنی

متاسفم ، متاسفم

غروب پاییزه


غروب پاییزه ، دل منم غم انگیزه ، اما متاسفانه نه اشک فلک میاد و نه اشک من ، نمی دونم چرا وقتی یکی رو خیلی دوست داری ، خیلی هم ازش توقع داری و هر حرف کوچیکی داستان بزرگی میشه و هر شوخی که خیلی وقتا به خاطرش با هم می خندیدید حالا یه توهین و یه تحقیر محسوب میشه ، شاید یه بچه 4 ساله به بهانه دعواتون می خنده ، این دقیقا همون توقعی هست که گفتم ،  یه وقتایی ممکنه یه شخص دیگه یه حرف خیلی سنگینتر بهت بزنه اما تو اصلا برات مهم نباشه اما وای اگه عشقت چنین حرفی بزنه هرجوری حساب کتاب می کنی نمی تونی ازش بگذری ، کلی حرف خیلی درشت  بهش می زنی که اگه یکیشون رو اون بدبخت تو شرایط عادی بهت بزنه دنیا از اون لحظه به بعد باید با مرگش کنار بیاد ، نمی دونم چرا وقتی یکی رو بیشتر دوست داری بیشترم زجرش می دی ، کلا حساب و کتاب پیچیده ایه این داستان ،ه هی ، در هر حال اون رفتو من موندم تنهایی و غم عشق و ...

اما به نازم به معرفت این تنهایی که کلا هیچ وقت منو تنها نمیذاره .