کوچه ی خرابات

خیلی برام جالب بود وقتی که خودمم را برای فرار از یک فکر دردناک به کوچه دیگری زده بودم اینبار نه کوچه علی چپ بلکه کوچه خرابات ، به هر حرفی می خنندیم و سعی می کردم از هر حرفی طنزی بسازم و دیگران را بخندانم بعد هم اطرفیان می گفتند ماشالله خیلی سرحالی ، شارژی ها ، چی زدی در حالی که هیچکدومش نبود من فقط خراب بودم ، خلاصه کوچه خرابات هم بد جایی نیست ، وقتی خیلی خرابی یه سری بهش بزنی ، شایدم خیلی از ماها خیلی از وقتها تو کوچه ی خرابات باشیم و هیچ کس متوجه نشه ...